اشعار زیبا
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
اشعار زیبا
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
اشعار زیبا
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست
اشعار زیبا
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداری آن عارض و قامت برخاست
اشعار زیبا
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست
اشعار زیبا
پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست
اشعار زیبا